آثار زنا (قرآن)آثار زنا با توجه به آیات قرآن عبارتند از: ۱ - تعزيریکی از آثار زنا تعزیر است. ۱.۱ - قبل از نزول آیه جلدتعزیر و اذیّت کردن، حكم زناکار غير محصنه (پيش از نزول آيه جَلد): «وَ الَّذانِ يَأْتِيانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ تَوَّاباً رَحِيماً؛و از ميان شما، آن مرد و زنى كه همسر ندارند، و مرتكب آن كار زشت مىشوند، آنها را با اجراى حد مجازات كنيد و اگر توبه كنند، و خود را اصلاح نمايند، از آنها درگذريد زيرا خداوند، توبهپذير و مهربان است.» ۱.۲ - بعد از نزول آیه جلدسقوط حکم تعزير و اذيّت زناكار غير محصنه در صورت توبه و اصلاح (پيش از نزول آیه جَلد): «وَ الَّذانِ يَأْتِيانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ تَوَّاباً رَحِيماً؛و از ميان شما، آن مرد و زنى كه همسر ندارند، و مرتكب آن كار زشت مىشوند، آنها را با اجراى حد مجازات كنيد و اگر توبه كنند، و خود را اصلاح نمايند، از آنها درگذريد زيرا خداوند، توبهپذير و مهربان است.» بنا بر اينكه آيه در مقام بيان حكم زناى غير محصن باشد، با آيه جلد سوره نور نسخ شده است. ۲ - حدّانجام عمل زنا، باعث اجرای حد زنا میشود. [۴]
به مقاله حد زنا (قرآن) رجوع شود.
۲.۱ - اقسام حد زناحدّ زنا اقسامی دارد: اول: قتل است؛ که بر کسی واجب است که با صاحب محرمیّت نسبی مانند مادر و دختر و خواهر و شبه آنها زنا کرده است. و صاحب محرمیّت رضاعی بنابر احتیاط (واجب) اگر اقوی نباشد، به نسبی ملحق نمیشود. و آیا مادر و دختر و مانند اینها از زنا، به شرعی اینها ملحق میشود؟ در آن تردّد است و احوط (وجوبی) عدم الحاق است. و احوط (وجوبی) عدم الحاق محرمهای سببی - مانند دختر زن و مادرزن - به محارم نسبی است، ولی اقوی الحاق زن پدر به محارم نسبی میباشد؛ پس بهواسطه زنای با او کشته میشود. و ذمّی اگر با زن مسلمانی زنا کند - با موافقت او باشد یا با اکراه او - کشته میشود، بر شرایط ذمّه باشد یا نه. و ظاهر آن است که این حکم در مطلق کفار جاری میباشد، پس اگر مسلمان شود آیا حدّ از او ساقط میشود یا نه؟ در آن اشکال است اگرچه عدم سقوط، بعید نیست. و همچنین کسی که با زنی زنا نماید درحالیکه او را به آن اکراه نموده باشد کشته میشود. [۵]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۹۵، کتاب الحدود، الاول فی حد الزنا، القول فی الحد، الاول فی اقسامه، الاول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
در مواضع گذشته، محصن بودن اعتبار ندارد، بلکه چه محصن باشد یا غیر محصن به قتل میرسد. و پیرمرد و جوان و مسلمان و کافر و حرّ و عبد، مساوی میباشند، و آیا زناکاری که حکم به قتلش شده است در موارد گذشته جلد میشود سپس به قتل میرسد پس در این موارد جمع بین جلد و قتل میشود؟ اوجه عدم جمع است، اگرچه در بعضی از صورتها، در نفس، تردّد است. [۶]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۹۵، کتاب الحدود، الاول فی حد الزنا، القول فی الحد، الاول فی اقسامه، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
دوم: رجم تنها است؛ که بر شخص محصن که با زن بالغه و عاقلهای زنا نماید و بر زن محصنه که با مرد بالغ و عاقلی زنا نماید - درصورتیکه هر دو جوان باشند - واجب است. و در قول معروف فقها است که: در مرد و زن جوان بین جلد و رجم جمع شود، ولی اقرب، رجم تنها است. [۷]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۹۵، کتاب الحدود، الاول فی حد الزنا، القول فی الحد، الاول فی اقسامه، الثانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
اگر مرد بالغ و عاقل و محصن، با زن غیر بالغه یا با زن دیوانه زنا نماید، آیا فقط رجم دارد یا حدّ کمتر از رجم؟ دو وجه دارد، که ثبوت رجم بر او بعید نیست. و اگر مرد دیوانه با زن عاقل و بالغ زنا نماید درصورتیکه زن هم موافق باشد حدّ کامل- از رجم یا جلد- بر زن واجب است و بنابر اقوی، حدّی بر دیوانه نیست. [۸]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۹۶، کتاب الحدود، الاول فی حد الزنا، القول فی الحد، الاول فی اقسامه، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
سوم: جلد تنها است؛ و جلد بر مرد زانی که محصن نیست درصورتیکه مالک نشده باشد یعنی تزویج نکرده باشد و بر زن عاقل و بالغ درصورتیکه بچهای با او زنا کند؛ چه زن محصنه باشد یا نباشد و بر زنی که محصنه نیست درصورتیکه زنا کند، ثابت میباشد. [۹]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۹۶، کتاب الحدود، الاول فی حد الزنا، القول فی الحد، الاول فی اقسامه، الثالث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
چهارم: جلد و رجم با هم؛ و آن دو، حدّ پیرمرد و پیرزن میباشد درصورتیکه هر دو محصن باشند، پس اول جلد میشوند سپس رجم میگردند. [۱۰]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۹۶، کتاب الحدود، الاول فی حد الزنا، القول فی الحد، الاول فی اقسامه، الرابع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
پنجم: جلد و تغریب (تبعید) و جزّ است؛ و اینها حدّ بکر میباشند و او بنابر اقرب مردی است که ازدواج کرده ولی به زوجه، دخول ننموده است. [۱۱]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۹۶، کتاب الحدود، الاول فی حد الزنا، القول فی الحد، الاول فی اقسامه، الخامس، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
و «کسی که در زمان شریفی مانند ماه رمضان و جمعهها و عیدها، یا در مکان شریفی مانند مسجدها و حرم و زیارتگاههای مشرفه، زنا نماید علاوه بر حد، مجازات میشود و این به نظر حاکم است و باید خصوصیات در زمانها و مکانها یا جمعشدن زمان شریف با مکان شریف، ملاحظه شود؛ مانند کسی که - العیاذ باللَّه - در شب قدر که مصادف جمعه است در مسجد، یا نزد ضرائح مقدس زیارتگاههای مشرفه، زنا کند.» [۱۲]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۱، کتاب الحدود، الاول فی حد الزنا، القول فی اللواحق، مسالة۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
۳ - اخراج از خانهجواز اخراج زن مطلّقه از خانه، در صورت ارتكاب زنا: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ... لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ ...؛اى پيامبر! هر زمان خواستيد زنان را طلاق دهيد ... نه شما آنها را از خانههايشان بيرون كنيد و نه آنها در دوران عدّه بيرون روند، مگر آنكه كار زشت آشكارى انجام دهند....» بنا بر قولى، در صورتى كه زن مطلّقه مرتكب زنا شود، براى اجراى حدّ زنا جايز است كه او را از خانه خارج كنند. ۳.۱ - اخراج برای حدجواز اخراج زن مطلّقه از خانه براى اجراى حدّ در صورت ارتكاب زنا: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً؛اى پيامبر! هر زمان خواستيد زنان را طلاق دهيد، در زمان عدّه، (در زمانى كه از عادت ماهانه پاك شده و با آنها نزديكى نكرده باشيد)، آنها را طلاق گوييد و حساب عدّه را نگه داريد؛ و از مخالفت فرمان خدايى كه پروردگار شماست بپرهيزيد؛ نه شما آنها را از خانههايشان بيرون كنيد و نه آنها در دوران عدّه بيرون روند، مگر آنكه كار زشت آشكارى انجام دهند؛ اين حدود و مرزهاى خداست، و هركس از حدود الهى تجاوز كند به خويشتن ستم كرده؛ تو نمىدانى شايد خداوند بعد از اين، وضع تازهاى براى اصلاح فراهم كند.» ۴ - سختگيرىزناى زن، مجوّز سختگيرى شوهرش براى بازپسگيرى بخشى از مهریّه او هنگام طلاق: «... وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ ...؛... و آنان را تحت فشار قرار ندهيد كه قسمتى از آنچه را به عنوان مهر به آنها دادهايد، تملّك كنيد! مگر اينكه آنها عمل زشت آشكارى انجام دهند. ...» «فاحشة مبيّنة» نشانه كثرت زنا است. ۵ - سفاهتزنا موجب سقوط در ورطه سفاهت و بىخردى از ديدگاه یوسف علیهالسلام: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ؛يوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا به سوى آن مىخوانند؛ و اگر مکر و نيرنگ آنها را از من بازنگردانى، به سوى آنان متمايل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.» بنا بر اين احتمال كه جهل به معناى سفاهت در مقابل عقل باشد نه در مقابل علم. ۶ - زوال حكمتزنا موجب از دست دادن علم و حکمت از ديدگاه يوسف عليهالسلام: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ؛يوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا به سوى آن مىخوانند؛ و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من بازنگردانى، به سوى آنان متمايل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.» بنا بر اين احتمال كه جهل به معناى نادانى باشد. ۷ - ظلمزناكارى موجب قرار گرفتن در زمره ستمگران: ۱. «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛و آن زن كه يوسف در خانه او بود، از او تمنّاى كامجويى كرد؛ درها را بست و گفت: بيا به سوى آنچه براى تو مهيّاست! يوسف گفت: پناه مى برم به خدا! او -عزیز مصر- صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامى داشته؛ آيا ممكن است به او ظلم و خیانت كنم؟! به يقين ستمكاران رستگار نمىشوند.» ۲. «فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ؛و هر كس جز اينها را طلب كند، متجاوز است.» ۸ - پانویس۹ - منبع• مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۵، ص۳۹۹، برگرفته از مقاله «آثار زنا». • ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی |